مردمنيوز: اگرچه عبور از دو مرحله نخست از سال ۲۰۰۰ میلادی به این سو تا حدود زیادی انجام شده است، اما مرحله سوم هنوز به ثمر ننشسته که هیچ، دشوارتر هم شده است. اگر از منظر شاخص افکار عمومی عربی به مناسبات صهیونیستی– عربی، به برآیند مثبتی که حاکی از موافقت افکار عمومی کشورهای عربی با هر تلاشی که در صدد برقراری، عادیسازی و علنیسازی رابطه با رژیم صهیونیستی باشد نمیرسیم.
تحرکاتی که از سالها پیش در بین حکام مستبد عربی برای عادیسازی مناسبات دو یا چندجانبه با رژیم صهیونیستی وجود دارد و در موارد متعددی نیز این روابط در خفا شکل گرفته و در عرصههای گوناگون پیگیری میشود، پدیدهای است که همراهی و رضایت بخش عمدهای از افکار عمومی را با خود ندارد و نقش رژیمهای مرتجع عربی در آن شاخص و برجسته است. اگر میبینیم امروز به استثنای امارات، بقیه رژیمهای مرتجع عربی روابط خود با تلآویو را علنی نمیکنند از نقطه نظری خاص ریشه در ترس از افکار عمومی به خصوص نخبگان فرهنگی و دانشگاهی و فعالان سیاسی دارد و در حقیقت افکار عمومی عربی یکی از موانع اصلی علنیسازی مناسبات عربی – صهیونیستی است.
برخلاف تبلیغاتی که در مراکز رسانهای و محافل سیاسی مخالف جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، اطلاعات و دادههای موجود نشان میدهد که جوامع عربی و ملتهای عرب برعکس دولتهایشان، به رژیم صهیونیستی به عنوان بزرگترین تهدید داخلی و درون منطقهای نگاه میکنند و اکثریت مردم کشورهای نیز نگاه منفی به گرایش برخی رژیمهای عربی برای برقراری رابطه با رژیم صهیونیستی دارند. براساس آخرین نظرسنجی «مرکز عربی پژوهشها و مطالعات سیاسی» که یک نظرسنجی معتبر نیز است، ۹۲ درصد افکار عمومی کشورهای مورد بررسی در جهان عرب، رژیم صهیونیستی را تهدید برای امنیت و ثبات در منطقه میدانند و تنها ۳ درصد با این نظر مخالف هستند. این آمار در سال ۲۰۱۶ حدود ۸۹ درصد و در سال ۲۰۱۱ به میزان ۸۴ درصد بود.
اینکه چرا رژیم صهیونیستی تمرکز ویژهای بر برقراری رابطه با با بخشی از کشورهای عربی که در زمره «رژیمهای اقتدارگرا و مرتجع عرب» تعریف میشوند دقیقاً به این خاطر است که در این کشورها، شاخص افکار عمومی با توجه به نظام سیاسی اقتدارگرا، توتالیتر و تمامیتخواه، هیچگونه تأثیری در روندهای سیاسی و تصمیمگیری و تصمیمسازی در سطوح خرد و کلان ندارد. لذا در این کشورها، هم طرف صهیونیست و هم خاندان حاکم با مانعی به نام افکار عمومی مواجه نیستند.
نکته قابل تأمل دیگری که در اینجا وجود دارد، علاقه زایدالوصف رژیم صهیونیستی به گفتمانهای توتالیتر در برخی کشورهای عربی است که مسیر عادیسازی مناسبات خارجی با رژیم صهیونیستی را برای تلآویو هموار میسازد. برای همین است که رژیم صهیونیستی هیچ تمایلی به دموکراتیزه شدن کشورهای عربی ندارد.
در ارزیابی چشمانداز روابط رژیمهای مرتجع عربی با رژیم صهیونیستی، توجه به این نکته بسیار ضروری است که این روابط و مناسبات دو یا چند جانبه به هر شکلی که وجود داشته و دارد، در بلندمدت نمیتواند پاسخگوی نیازهای طرفهای رابطه باشد. چرا که این روابط دارای سطح حاکمیتی است و بدون هرگونه توجه و اعنایی به دیدگاههای و باورهای شهروندان عرب ایجاد شده است. بنابراین شاخص افکار عمومی عربی، به عنوان یک شاخص تعیین کننده، در آینده بر علیه این رابطه خواهد بود. از این رو، حکام عربی و حتی رژیم صهیونیستی نباید چندان به نتایج و دستاوردهایی که قرار است در میانمدت و بلندمدت عاید دو طرف شودف امیدوار و خوشبین باشند.
اگرچه عادیسازی و علنیسازی روابط برخی رژیمهای مرتجع عربی با تلآیو در مسیر همواری قرار گرفته است، اما این مسیر همیشه و در همه جا هموار و صاف نیست و طولی نخواهد کشید که روندگان در این مسیر را پشیمان خواهد کرد. چرا که حساسیت افکار عمومی در جهان عرب نسبت به برقراری روابط دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی که اشغالگر بخشهای مهمی از سرزمینهای اسلامی است، هنوز پابرجا و زنده است. به بیان سادهتر، عادیسازی و علنیسازی روابط عربی و صهیونیستی آسانترین مراحل این روابط است. مرحله دشوار و بسیار سنگین، حساسیتزدایی و شکستن قبح این رابطه در بین افکار عمومی است که اصولاً غیرممکن است.
مسأله فلسطین و آرمان رهایی ملت مظلوم فلسطین از بند اشغال، اگرچه در سطوح حاکمیتی و دولتی در برخی رژیمهای عربی قداست و حساسیت خود را از دست داده است، اما افکار عمومی و شهروندان و فرهیختگان کشورهای عربی حتی در عربستان، بحرین و امارات که نظامهای سیاسیشان برای رسیدن به تلآویو و دست دادن با نتانیاهو با هم مسابقه میدهند، به رژیم صهیونیستی همچنان به عنوان مهمترین تهدید برای امنیت و ثبات خودشان مینگرند و کماکان موضوع فلسطین و آزادی قدس شریف را جزو اولویتهای مهمی میدانند که نمیتوان آن را به حاشیه راند.